اسباب چینی ساختن و فراهم کردن دستاویز و بهانه برای گرفتار کردن و به زحمت انداختن کسی، فتنه انگیزی ادامه... ساختن و فراهم کردن دستاویز و بهانه برای گرفتار کردن و به زحمت انداختن کسی، فتنه انگیزی فرهنگ فارسی عمید
اسباب چینی(اَ) تهیۀ مقدمات عملی برعلیه کسی. توطئه. و با فعل کردن استعمال شود ادامه... تهیۀ مقدمات عملی برعلیه کسی. توطئه. و با فعل کردن استعمال شود لغت نامه دهخدا
اسباب چینی ساخت و پاخت تهیه مقدمات عملی علیه کسی یا کسانی توطئه ادامه... ساخت و پاخت تهیه مقدمات عملی علیه کسی یا کسانی توطئه تصویر اسباب چینی فرهنگ لغت هوشیار
اسباب چینی تبانی، توطئه، دسیسه، ساخت وپاخت، تمهیدمقدمه، مقدمه چینی ادامه... تبانی، توطئه، دسیسه، ساخت وپاخت، تمهیدمقدمه، مقدمه چینی فرهنگ واژه مترادف متضاد